پروفسور سيدحسن امين
داستان، اثري منثور به شيوهي روايي و مبتني بر جعل و خيال Fiction است كه به ياري توصيف، استعاره، تشبيه و نقيضهگويي، مسائل گوناگون و انواع و اشكال روند زندگي بشر را انعكاس ميدهد.
داستان از جهت كوتاه و بلندي به دو نوع مهم تقسيم ميشود: داستان كوتاه Short Story و داستان بلند كه به فرانسه به آن رمان Roman و به انگليسي به آن نول Novel ميگويند. از جهت سبك نيز، داستان ممكن است براساس رمانتيسم (احساسگرايي)، ناتوراليسم يا رئاليسم (واقعگرايي)، يا «رئاليسم جادويي» نوشته شود. از جهت نحوهي «روايت» هم يك داستان ممكن است از منظر اول شخص مفرد، يا سوم شخص مفرد و يا از زاويهي ديد محدود يا جريان سيال ذهن «روايت» شود.
داستاننويسي كه در ادب كهن فارسي در منابعي همچون هزار افسان / هزار و يك شب، اسكندرنامه، دارابنامه، سمك عيار، مختارنامه، رموز حمزه، فرج بعد الشدّه و حتا در بعضي بخشهاي متون كلاسيكي مانند تاريخ بيهقي مسبوق به سابقه بود، از ايران به اروپا رفت و در آنجا گسترش يافت و از اروپا به شكل تازه مورد تقليد ايرانيان قرار گرفت.
طليعهي ادبيات داستاني جديد را در زبان فارسي با تأثيرپذيري از ادبيات غرب در سفرنامهي امينالدوله ميتوان ديد. بلافاصله پس از او، ترجمهي خلاّق ميرزا حبيب اصفهاني از سرگذشت حاجيبابا و ديگر ترجمههاي فارسي از فرانسه (توسط محمدحسين فروغي، اعتصام الملك، ناصرالملك و…) راه را براي داستاننويسي فارسي به سبك اروپايي باز كرد. به مرور ايام، ترجمهي شاهكارهاي داستاننويسي غرب، فارسيزبانان را براي داستاننويسي بهتر آماده و مهيا كرد.
در آغاز رمانهاي تاريخي بهدست داستاننويساني همچون: ميرزا آقاخان كرماني، شيخموسي همداني، زينالعابدين رهنما و صنعتي زادهي كرماني، بعد رمانهاي اجتماعي بهدست كساني چون مشفق كاظمي و سرانجام رمانهاي عاشقانه و تخيلي بهدست كساني همچون: محمد حجازي، علي دشتي و حسينقلي مستعان نوشته شد. نويسندگاني همچون محمد محلاتي با نگارش گفتار خوش يارقلي و عبدالرحيم صاحبالفصولي با تحرير تازهيي از حيّ بن يقظان ابن طفيل و سپس شهيد هاشمينژاد با تأليف مناظرهي دكتر و پير با اهداف دفاع از حريم ديانت اسلام و مذهب تشيّع در قالب مناظره به داستاننويسي پرداختند. البته پس از مشروطيت، شاعراني همچون امينالشريعه با به نظم درآوردن داستان يوسف و زليخا، قصهي حيّ بن يقظان و داستان سلامان و ابسال و نيز سيدعلينقي امين با به نظم درآوردن داستان بوداسف و بلوهر، شيوهي قديم داستانسرايي در ادبيات فارسي را ادامه دادند. ولي داستانسرايي منظوم اندكاندك در برابر داستاننويسي منثور رنگ باخت و از اعتبار افتاد.
بدين ترتيب مهمترين انواع نثر داستاني را ميتوان چنين تقسيم كرد:
۱ـ رمانهاي تاريخي Historical Novel: اينگونه آثار با تأكيد بر مفاخر باستاني ايران، در طول بيست سالهي اسفند ۱۲۹۹ تا شهريور ۱۳۲۰ ادامه يافت. نمونههاي داستانهاي مهم تاريخي اين دوره عبارت بودند از:
عروس مادي از عباس آريانپور كاشاني، اپراي وعدهي زردشت از علي آذري، مظالم تركان خاتون از حيدرعلي كمالي، نادر پسر شمشير از نورالله لارودي، خون سياوش و يعقوب ليث صفاري هر دو از يحيي قريب، داستان شهربانو و يادداشتهاي خسرو اول انوشيروان از رحيمزاده صفوي، جفت پاك (در دو جلد) از حسينعلي سالور، عزم و عشق و عشق پاك از نصرتالله شادلو، خونبهاي ايران از علياصغر شريف، پهلوان زند از شين پرتو، شهريار هوشمند از شيخ ابراهيم زنجاني، آشيانه عقاب از زينالعابدين مؤتمن و …
نويسندگان اين داستانهاي تاريخي بهرغم تفاوت در خاستگاههاي خود همه بر آگاهي ملّي خوانندگان تأكيد داشتند. اين نويسندگان از جهت تعليم و تربيت، طيف بسيار وسيعي را در بر ميگرفتند. براي مثال شيخ ابراهيم زنجاني تربيت شدهي حوزههاي فرهنگ سنتي و قاضي پروندهي اعدام شيخ فضلالله نوري بود، ولي مثلاً زينالعابدين مؤتمن تربيت يافتهي مدرسه (دبستان) آمريكاييها و كالج آمريكاييها (بعدها دبيرستان البرز) زير نظر دكتر جردن آمريكايي تربيت شده بود و به خلاف اغلب نويسندگان همنسل خويش از «تچبچپ» (چپگرايي) ابا ميكرد. در حاليكه مثلاً هدايت رسماً عضو هيأت تحريريه پيام نو (ارگانِ انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي) بود و در داستان بلند حاجيآقا متأثر از جريانهاي چپ، سرمايهداري بازاري را به طرزي نو زير تيغ نقد كشيد.
۲ـ داستانهاي اجتماعي: اينگونه آثار، با تأكيد بر مسائل اجتماعي، سياسي، فرهنگي در طول اين مدت، پابهپاي رمانهاي تاريخي رونق بيشتري يافت. نمونهي موفق رمانهاي اجتماعي تهران مخوف از مشفق كاظمي بود كه رمان جنايات بشر از ربيع انصاري را با مفاهيم و مضاميني مشابه مشفق (حمله به فساد، فحشا، خيانت اشراف و اعيان) بهدنبال داشت.
۳ـ داستانهاي عشقي: مانند آثار علي دشتي و محمد حجازي.
۴ـ انواع داستانهاي ديگر كه آنها را از مقسمهاي مختلف چنين ميتوان تقسيم كرد: از نظر ساخت با تأكيد بر حوادث، شخصيت، نامه، انديشه از نظر موضوع تربيتي، اجتماعي، رواني و از نظر هستهي داستاني يعني Ploتراژدي، كمدي، طنز و… اينگونه داستاننويسي جدي فارسي با آثار صادق هدايت، محمدعلي جمالزاده، جلال آلاحمد، صادق چوبك، بزرگ علوي و محمود دولتآبادي پا گرفت.
هدايت هم تحت تأثير فرهنگ غالب عصر رضاشاهي (مانند نويسندگان رمانهاي تاريخي) به فرهنگ كهن ايراني علاقهمند بود و نهتنها به تاريخ و ادب باستاني ايران، بلكه حتا به ادبيات عاميانهي ايران نيز در آثاري چون نيرنگستان (۱۳۲۶) و وغوغ ساهاب (۱۳۱۲) دلبستگي نشان داد. نثر و زبان هدايت در ادبيات عاميانه ريشه داشت. هدايت اين نثر و زبان را طوري پخت و پرداخت كرد كه بعدها بيشتر نويسندگان را از نظر تأثرات نثر و زبان زير سايهي سلطهي خود گرفت. قلم تواناي او هم گاه به سوي طنز گرائيد و آثاري چون توپ مرواري (۱۳۲۷) و افسانهي آفرينش (۱۳۰۹) و ولنگاري (۱۳۲۳) و غيره را آفريد و گاه چنان آكنده از عاطفه و بشردوستي و شفقت شد كه آثاري نظير داود گوژپشت، زني كه مردش را گم كرده بود، داش آكل و غيره را وارد ادبيات داستاني ايران كرد. ميراث داستاننويسي هدايت نشانههايي از آزادسري، دلسوزي، عاطفه و عقل و روحيهي انقلابي و تحول و بالاتر از همه زيباييشناسي در بطن خود داشت.
از جهت ادبي، مهمترين خدمتي كه شيوع ادبيات داستاني به زبان فارسي كرده است، واردكردن «زبان مردم» به نثر مكتوب فارسيست. جمالزاده و هدايت هر دو از راهگشايان اين راه بودند، با اين تفاوت كه در كارهاي جمالزاده تكلّف آشكار است، ولي در نثر هدايت، تكلّفي ديده نميشود و بهكارگيري زبان محاوره، بسيار طبيعيست.
۵ ـ ادبيات نمايشي: تنها سابقهي فرهنگي ما در ادبيات نمايشي، «تعزيه» بود. نمايشنامه و فيلمنامهنويسي، در ايران تحتتأثير مستقيم ادبيات اروپايي آغاز شد. براي مثال، محمدعلي فروغي تارتوف مولير را با عنوان «ميرزا كمالالدين يا مقدس ريايي» ترجمه كرد و بعد محمود كمالالوزاره تحت تأثير آن، تارتوف شرقي را به فارسي نوشت. در اين زمينه بايد از نمايشنامهنويسان و فيلمنامهنويساني مانند حسن مقدم، بهرام بيضايي، غلامحسين ساعدي (گوهر مراد)، اكبر رادي، عباس نعلبنديان، بيژن مفيد، خلج، استاد محمد، طياري و علي حاتمي ياد كرد.
نتيجه
داستاننويسي در ايران امروز به تنّوع و گسترش شايستهيي دست يافته است. چهل ـ پنجاه داستاننويس ايران، هر كدام «سبك» فردي و ويژهي خود را دارند كه نمونههاي برتر آنها عبارتند از هدايت و جمالزاده. ■